بارهاگفتهام ای ری به تو این از قاآنی قصیده 263
1. بارهاگفتهام ای ری به تو این راز نهان
ای ری و راز ز نستوده نباید پژمان
...
1. بارهاگفتهام ای ری به تو این راز نهان
ای ری و راز ز نستوده نباید پژمان
...
1. بر یاد صبوحی به رسم مستان
از خانه سحرگه شدم به بستان
...
1. به عزم پارس دل پارسایم از کرمان
سفر گزید که حبالوطن منالایمان
...
1. به عید قربان قربانکنند خلق جهان
بتا تو عید منی من ترا شوم قربان
...
1. پدری و پسری سایه و نور یزدان
پدری و پسری رحمت و فیض رحمان
...
1. تاج دولت رکن دین غیث زمین غوث زمان
شاه عادل خسرو باذل شهنشاه جهان
...
1. چو رای خواجه اگر پیر گشته است جهان
غمین مباش کهگردد به بخت شاه جوان
...
1. خلق را چون آفرید از لطف خلاق جهان
داد گوش و چشم و لب پا و سر و دست و زبان
...
1. در دور دارای زمین در عهد خاقان زمان
کشورگشای راستش گیهان خدای راستان
...
1. دو خورشد جهانگیرند از یک آسان نابان
یکی در ملک فرمانده یکی بر چرخ فرمانران
...
1. دوش اندر خواب دیدم بر قد سروی جوان
سایه گستر گشت خورشید از فراز آسمان
...
1. دوش چون شد رشتهٔ پروین عیان از آسمان
دیدهام پروینفشان شد دامنم پرویننشان
...