هر جا کشند صورت زیبای شاه از فروغی بسطامی غزل 36
1. هر جا کشند صورت زیبای شاه را
خورشید سجده میکند آن جایگاه را
1. هر جا کشند صورت زیبای شاه را
خورشید سجده میکند آن جایگاه را
1. دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را
در کف دایه دادهام کودک نورسیده را
1. آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
بر لب من کجا نهد لعل شرابخواره را
1. آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را
1. کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را
در پرده نشاندی صنم کاشغری را
1. نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را
نه روز روشنی از پی شب سیاهی را
1. هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا
1. تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما
1. آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما
آماده شد بلای دل دردمند ما
1. چون خاک میشود به رهت جان پاک ما
بگذار نخوت از سر و بگذر به خاک ما
1. خطت دمید از اثر دود آه ما
شد آه ما نتیجه روز سیاه ما
1. چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما