53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی

1 در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را

2 فصل نوبهار آمد، جام جم چه می‌جویی از می کهن پرکن، کاسهٔ سفالین را

3 آن که در نظر بازی ، عیب کوه‌کن کردی کاش یک نظر دیدی، عشوه‌های شیرین را

4 باد غیرت آتش زد، در سرای عطاران تا به چهره افشاندی، چین زلف مشکین را

1 بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را لب فرهاد نبوسید لب شیرین را

2 صدهزاران دل دیوانه به زنجیر کشم گر به چنگ آورم آن سلسله پرچین را

3 گر شبی حلقهٔ آن طره مشکین گیرم مو به مو عرضه دهم حال دل مسکین را

4 سیم اگر بر زبر سنگ ندیدی هرگز بنگر آن سینهٔ سیمین و دل سنگین را

1 من گرفته‌ام بر کف نقد جان شیرین را تو نهفته ای در لب خنده‌های شیرین را

2 من فکنده‌ام در دل عقده‌های بی‌حاصل تو گشوده‌ای بر رخ طره‌های پرچین را

3 من ز دیده می‌ریزم قطره‌های گوناگون تو زشیشه می نوشی باده‌های رنگین را

4 تا نشانده‌ام در دل ساق سرو و سیمینت چیده‌ام به هر دستی میوه‌های سیمین را

1 چنان بر صید مرغ دل فکند آن زلف پرچین را که شاهی افکند بر صعوهٔ بیچاره شاهین را

2 گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را

3 گر از رخ آن بت زیبا گشاید پردهٔ دیبا فرو بندند نقاشان، در بت خانهٔ چین را

4 کسی کاندر جهان آن روی زیبا را نمی‌بیند همان بهتر که بندد از جهان چشم جهان بین را

1 جستیم راه میکده و خانقاه را لیکن به سوی دوست نجستیم راه را

2 تا کی کشیم خرقهٔ تزویر را به دوش نتوان کشیدن این همه بار گناه را

3 کی بنده پا نهاد به سر منزل یقین زنهار خواجه هر مکن این اشتباه را

4 بیچاره آن گروه که از اضطراب عشق دیدند راه را و ندیدند چاه را

1 غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را دوست دارند این دو کوکب ناصرالدین شاه را

2 آن شهنشاهی که نیکی کرد با خلق زمین تا به طاق آسمان زد قبه خرگاه را

3 گوهر درج سعادت اختر برج شرف آن که اقبالش بلندی می‌دهد کوتاه را

4 ناگهان از خدمتش قومی به دولت می‌رسند کی به هر کس می‌دهند این دولت ناگاه را

1 هر جا کشند صورت زیبای شاه را خورشید سجده می‌کند آن جای‌گاه را

2 شمس الملوک ناصرالدین شه که صورتش معنی نمود آیت خورشید و ماه را

3 شاهنشهی که حاجب دولت‌سرای او بر خسروان گشوده در بارگاه را

4 فرماندهی که لشکر کشورگشای او برداشتند از سر شاهان کلاه را

1 دی به رهش فکنده‌ام طفل سرشک دیده را در کف دایه داده‌ام کودک نورسیده را

2 بخت رمیده رام شد وحشت من تمام شد کان سر زلف دام شد پای دل رمیده را

3 از لب شکرین او بوسه به جان خریده‌ام زان که حلاوتی بود جنس گران خریده را

4 گر به سر من آن پری از سر ناز بگذرد بر سر راهش افکنم پیرهن دریده را

1 آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

2 رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را

3 کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای ورنه کسی نیافتی زندگی دوباره را

4 با همه بی‌ترحمی باز به رحمت آمدی لختی اگر شمردمی زحمت بی شماره را

1 آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را

2 آشنایی‌های آن بیگانه پرور بین، که من می‌خورم در آشنایی حسرت بیگانه را

3 چشم از آن چشم فسونگر بستن از نامردمیست واعظ کوته نظر کوته کن این افسانه را

4 گر گریزد عاشق از زاهد عجب نبود، که نیست الفتی با یکدگر دیوانه و فرزانه را

آثار فروغی بسطامی

53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی