53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی

1 من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را

2 گر بدینسان نرگس مست تو ساغر می‌دهد هوشیاری مشکل است البته مستان تو را

3 وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را

4 جز سر زلف پریشانت نمی‌بینم کسی کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را

1 دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را

2 قطره خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم به که به دیده جا دهم تازه رسیدهٔ تو را

3 با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو رام به خود نموده‌ام باز رمیدهٔ تو را

4 من که به گوش خویشتن از تو شنیده‌ام سخن چون شنوم ز دیگران حرف شنیدهٔ تو را

1 نازم خدنگ غمزهٔ آن دل‌پذیر را کر وی گزیر نیست دل ناگزیر را

2 مایل کسی به شه‌پر فوج فرشته نیست چندان که من ز شست دل‌آرام تیر را

3 منعم ز سیر صورت زیبای او مکن از حالت گرسنه خبر نیست سیر را

4 وقتی به فکر حال پریشان فتاده‌ام کز دست داده‌ام دل و چشم و ضمیر را

1 میفشان جعد عنبر فام خود را ببین دلهای بی آرام خود را

2 سپردم جان و بوسیدم دهانت به هیچ آخر گرفتم کام خود را

3 به دشنامی توان آلوده کردن لب شیرین درد آشام خود را

4 دلم در عهد آن زلف و بناگوش مبارک دید صبح و شام خود را

1 اگر مردان نمی بردند امتحانش را نمی دانم که بر می‌داشت این بار گرانش را

2 من بی‌چاره چون بوسم رکاب شه‌سواری را که نگرفته‌ست دست هیچ سلطانی عنانش را

3 فلک کار مرا افکند با نامهربان ماهی که نتوان مهربان کردن دل نامهربانش را

4 مرا پیوسته در خون می‌کشد پیوسته ابرویی که نتواند کشیدن هیچ بازویی کمانش را

1 چنین که برده شراب لبت ز دست مرا مگر به دامن محشر برند مست مرا

2 چگونه از سرکویت توان کشیدن پای که کرده هر سر موی تو پای بست مرا

3 کبود شد فلک از رشک سربلندی من که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا

4 بدین امید که یک لحظه با تو بنشینم هزار ناوک حسرت به دل نشست مرا

1 باعث مردن بلای عشق باشد مرا راجت جان من آخر آفت جان شد مرا

2 نرگس او با دل بیمار من الفت گرفت عاقبت درد محبت عین درمان شد مرا

3 کو گریبان چاک سازد صبح از این حسرت که باز مطلع خورشید آن چاک گریبان شد مرا

4 دوش پیچیدم به زلفش از پریشان خاطری عشق کامم داد تا خاطر پریشان شد مرا

1 طالب جانان به جان خریده الم را عاشق صادق کرم شمرده ستم را

2 صف زده مژگان چشم خیمه نشینی از پی قتلم کشیده خیل حشم را

3 قبلهٔ خود ساختم بتی که جمالش پرده نشین ساخت صد هزار صنم را

4 خرمی شادی فزا که مایهٔ مستی است هیچ دوایی نکرده چارهٔ غم را

1 تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را گفتم به هر وجودی کیفیت عدم را

2 محمود بوسه می‌زد پای ایاز و می‌گفت بنگر چه می‌کند عشق سلطان محتشم را

3 بر تخت‌گاه شاهی آسوده کی توان شد بگذار تاج کی را، بردار جام جم را

4 چندی غم زمانه می‌خورد خون ما را تا می به جام کردیم، خوردیم خون غم را

آثار فروغی بسطامی

53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی