53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی

1 گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا فغان که دهر، خزان کرد نوبهار مرا

2 کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو بدین بهانه سیه کرد روزگار مرا

3 فرشته بندگیش را به اختیار کند پری رخی که ز کف برده اختیار مرا

4 ربود هوش مرا چشم او به سرمستی که چشم بد نرسد مست هوشیار مرا

1 شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا عمر دوباره شد نفس واپسین مرا

2 با صد هزار حسرت از آن کو گذشته‌ام وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا

3 چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل که ایزد نداده است دل آهنین مرا

4 گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا

1 وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا

2 دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش بیداری نبود این خواب شیرین مرا

3 خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا

4 برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا

1 ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا

2 تا شراب آلوده لعلت گفت حرفی از کباب رخصتی بر صید مرغان حرم دادی مرا

3 شام اگر قوت روانم دادی از خون جگر صبح یاقوت روان از جام جم دادی مرا

4 دوش گفتی ماجرای وصل و هجرانت به من هم امید لطف و هم بیم ستم دادی مرا

1 گر به تیغت می‌زند گردن بنه تسلیم را که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را

2 یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را

3 گو به هم آمیزش قدر دهانش را ببین آن که گفتا با الف الفت نباشد میم را

4 کیست دانی بهره‌مند از سینهٔ سیمین بران آن که در چشمش تفاوت نیست سنگ و سیم را

1 جان به لب آمد و بوسید لب جانان را طلب بوسهٔ جانان به لب آرد جان را

2 سر سودا زده بسپار به خاک در دوست که از این خاک توان یافت سر و سامان را

3 صد هزاران دل گم گشته توان پیدا کرد گر شبی شانه کند موی عبیر افشان را

4 زده ره عقل مرا، حور بهشتی رویی که به یک عشوه زند راه دو صد شیطان را

1 ترک چشم تو بیارست صف مژگان را تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را

2 فارغم در غم عشق تو ز ویرانی دل که خرابی نرسد مملکت ویران را

3 گر نبودی هوس نقطهٔ خالت بر سر پشت پایی زدمی دایرهٔ امکان را

4 شد فزون بس که خریدار لبت می‌ترسم که نبندند به جان قیمت این مرجان را

1 تا لعل تو باده داده یاران را بس توبه شکسته توبه کاران را

2 خواهی نرسی به ناامیدی‌ها نومید مکن امیدواران را

3 سر پنجهٔ عشقت از سر کینه بر خاک نشانده تاج داران را

4 رحمانی خویش را چه خواهی کرد رحم ار نکنی گناه‌کاران را

1 به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را که تا هستیم بشناسیم از کافر مسلمان را

2 به کوی می‌فروشان با هزاران عیب خوشنودم که پوشیده‌ست خاکش عیب هر آلوده دامان را

3 تکبر با گدایان در میخانه کمتر کن که اینجا مور بر هم می‌زند تخت سلیمان را

4 تو هم خواهی گریبان چاک زد تا دامن محشر اگر چون صبح صادق بینی آن چاک گریبان را

1 دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را

2 من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری لب تشنه قناعت نکند ماء معین را

3 میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان می‌داد در اول نظر از دست نگین را

4 بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر واقف نشوی حال من خاک نشین را

آثار فروغی بسطامی

53 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فروغی بسطامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی