مو به مو بستهٔ آن زلف گره از فروغی بسطامی غزل 333
1. مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
1. مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
1. به بوسهای ز دهان تو آرزومندم
فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم
1. یک باره گر از سبحه در انکار نبودم
از زلف بتان صاحب زنار نبودم
1. دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
سرمستم از این بادهٔ دیرینه که بودم
1. دوشینه مهی به خواب دیدم
یعنی به شب آفتاب دیدم
1. دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم
1. دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم
کز نوش لبان رشتهٔ پیوند بریدم
1. ای خوش آن دم که به بستان تو مینالیدم
سرو بالای تو میدیدم و میبالیدم
1. بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم
گر به دوزخ بریم، شکر فراوان دارم
1. بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم
یعنی از عشق تو در بر دل خونین دارم
1. چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم
الله الله که چه سودای محالی دارم
1. گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم
هزار دجله به یکدم گذشته از نظرم