دل به دنبال وفا رفت و من از فروغی بسطامی غزل 286
1. دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش
تا به دنبالهٔ این کار ببینم حالش
1. دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش
تا به دنبالهٔ این کار ببینم حالش
1. گر هلاک من است عنوانش
سر نپیچم ز خط فرمانش
1. نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش
نه تاب آن که بپیچم به عنبرین رسنش
1. دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش
برخاستم چو گرد و نشستم به دامنش
1. خوشا دلی که تو باشی نگار پردهنشینش
به زیر پرده بری در نگارخانهٔ چینش
1. چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش
چه میوهها که نیاورد سرو سیمینش
1. تا دهان او لبالب شد ز نوش
غنچه را در پوست خون آمد به جوش
1. شاهد به کام و شیشه به دست و سبو به دوش
مستانه میرسم ز در پیر میفروش
1. ای جز می مشک بر سر دوش
از زخم دلم مکن فراموش
1. خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
پس از پیاله ببوسد دهان دل خواهش
1. نگه داشت غزالی دل مرا به نگاهش
که آهوی ختن آمد به سیر چشم سیاهش