یا رب این مهجور را در بزم از فیض کاشانی غزل 832
1. یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده
ار می روحانیانش ساغر سرشار ده
...
1. یا رب این مهجور را در بزم وصلت بار ده
ار می روحانیانش ساغر سرشار ده
...
1. یا رب این مخمور را در بزم مستان بار ده
وز شراب لایزالی ساغر سرشار ده
...
1. ای دوست بیا که طاقتم طاق شده
جان و دل و دین بوصل مشتاق شده
...
1. از خودی ای خدا نجاتم ده
زین محیط بلا نجاتم ده
...
1. بدل گفتم سوی دلبر نشان ده
نشانی سوی عیش جاودان ده
...
1. دلم را ای خدا از عشق جان ده
روانم را حیات جاودان ده
...
1. خوشا دلی که ز غیر خداست آسوده
ضمیر خویش ز وسواس دیو پالوده
...
1. شهید علینا من رجونا شهوده
رقیب علینا من نعبنا وفوده
...
1. هرکه هستش از ذکا در قبهٔ سر مشعله
بایدش جز سعی در دانش نباشد مشغله
...
1. سکینهٔ دل و جان لا اله الا الله
نتیجهٔ دو جهان لا اله الا الله
...
1. گرفتم ملک جان الحمدالله
گذشتم از جهان الحمدالله
...
1. شدم آگه ز راه الحمدالله
که عشقم شد پناه الحمدالله
...