خیز تازین خاکدان بیرون از فیض کاشانی غزل 702
1. خیز تازین خاکدان بیرون رویم
زین سرای مردگان بیرون رویم
...
1. خیز تازین خاکدان بیرون رویم
زین سرای مردگان بیرون رویم
...
1. وقت آنست که جوینده اسرار شویم
بگذاریم تن کار و دل کار شویم
...
1. بدرد عشق بیدرمان دوای درد من میکن
بانواع بلاها نوبنو درمان من میکن
...
1. هر که میخواهد سخن گستر بود در انجمن
اولش باید تامل در سخن آنگه سخن
...
1. در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن
تا که بجنبد بجنب ورنه بجنبان بفن
...
1. رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من
گفتا ز پیشم دور شو دیگر بگرد من متن
...
1. نوش من نیش مکن دورم از خویش من
جگرم ریش مکن دورم از خویش مکن
...
1. در حریم قدس جانرا نیست بار از ننگ تن
ننگ تن یا رب بیفکن از روان پاک من
...
1. در دل هر ذره مهر جان ما دارد وطن
میکشد بهر گل جان خارهای جور تن
...
1. آرامت از تن میرود زین شاهدان سیمتن
یا رب چو مستیها کنی ز آن ساقی جان پیرهن
...
1. ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان
این درد مرا درمان زنهار مکن ای جان
...
1. بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان
...