طرفی نبستم زین جهان استغفرالله از فیض کاشانی غزل 690
1. طرفی نبستم زین جهان استغفرالله العظیم
خسبیدم و شد کاروان استغفرالله العظیم
...
1. طرفی نبستم زین جهان استغفرالله العظیم
خسبیدم و شد کاروان استغفرالله العظیم
...
1. چون یار ما تو باشی ز اغیار فارغیم
چون کار ما توئی ز همه کار فارغیم
...
1. کی آیدم می در نظر مست جمال ساقیم
وز خود کجا دارم خبر مست جمال ساقیم
...
1. از دم صبح ازل با عشق یار و همدمیم
هر دو با هم زادهایم از دهر با هم توامیم
...
1. ای دل بیا که تا بخدا التجا کنیم
وین درد خویش را ز در او روا کنیم
...
1. ای دل بیا که بر در میخانه جا کنیم
وان مستی که فوت شد از ما قضا کنیم
...
1. ایخوش آنروزی که ما جان در ره جانان کنیم
ترک یک جان کرده خود را منبع صد جان کنیم
...
1. گر شود روزی شبی کان ماهرا مهمان کنیم
خویش را در مطبخ مهمانیش قربان کنیم
...
1. ای خدا عشقی که دل بر آتشش بریان کنیم
ماه سیمائی که جان از مهر او تابان کنیم
...
1. روزها در طلبت میپویم
در فراقت همه شب میمویم
...
1. حسنش دریا و من سبویم
عشقش چوکان و من چه گویم
...
1. کی باشد از جهان بدن سوی جان رویم
زان نیز بگذریم ورای جهان رویم
...