هر جمیلی که بدیدیم بدو یار از فیض کاشانی غزل 678
1. هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم
هر جمالی که شنیدیم گرفتار شدیم
...
1. هر جمیلی که بدیدیم بدو یار شدیم
هر جمالی که شنیدیم گرفتار شدیم
...
1. هر جمالی که بر افروخت خریدار شدیم
هر که مهرش دل ما برد گرفتار شدیم
...
1. فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم
بر درگه تو بهر عطای تو آمدیم
...
1. ما را ره توفیق نمودند و بریدیم
بر ما در تحقیق گشودند و رسیدیم
...
1. بس جور کشیدیم در این ره که بریدیم
المنة لله که بمقصود رسیدیم
...
1. دردا که درین راه بسی رنج کشیدیم
بس راه بریدیم و بمنزل نرسیدیم
...
1. چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم
گوش بر هر چه نهادیم حدیث تو شنیدیم
...
1. از غیبب عدم رخت بهستی چو کشیدیم
از پرتو خورشید تو چون صبح دمیدیم
...
1. ما دیدهٔ اشکبار داریم
در سینه دلی فکار داریم
...
1. بیا ای اشک خونین تا که بر بخت زبون گریم
کشم آهی ز دل و ز ابر آزادی فزون گریم
...
1. بیائید یاران بهم دوست باشیم
همه مغز ایمان بی پوست باشیم
...
1. بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم
...