ازین سوی خسرو از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 35
1. ازین سوی خسرو بران رزمگاه
بیامد که بهرام بد با سپاه
...
1. ازین سوی خسرو بران رزمگاه
بیامد که بهرام بد با سپاه
...
1. دگر روز خسرو بیاراست گاه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
...
1. بخراد برزین بفرمود شاه
که رو عرض گه ساز ودیوان بخواه
...
1. مرا سال بگذشت برشست و پنج
نه نیکو بود گر بیازم به گنج
...
1. کنون داستانهای دیرینه گوی
سخنهای بهرام چوبینه گوی
...
1. چوشب دامن تیره اندر کشید
سپیده ز کوه سیه بر دمید
...
1. چو چندی برآمد برین روزگار
شب و روز آسایش آموزگار
...
1. چو پیدا شد ازآسمان گرد ماه
شب تیره بفشاند گرد سیاه
...
1. چنین تا خبرها به ایران رسید
بر پادشاه دلیران رسید
...
1. ازان پس چو بشنید بهرام گرد
کز ایران به خاقان کسی نامه برد
...
1. چو آگاهی آمد به شاه بزرگ
که از بیشه بیرون خرامید گرگ
...