دگر از نو نوای نی بلند است از فایز بیتی 61
1. دگر از نو نوای نی بلند است
مگر چون من زهجران گله مند است
...
1. دگر از نو نوای نی بلند است
مگر چون من زهجران گله مند است
...
1. برو قاصد که در رفتن ثوابست
به تعجیلی برو حالم خرابست
...
1. دلم را تیر مژگانت شکار است
نه مجبوریست دل خود خواستار است
...
1. نه هر سرچشمه ای آب زلالست
نه هر لاله رخی صاحب کمالست
...
1. بتا از کجرویهایت شکایت
ولی با کس نگویم این حکایت
...
1. مبر نام جدایی ترسم ای دوست
که همچون مار بیرون آیم از پوست
...
1. خبر از دل ندارم نیست یا هست
برید از ما و با دلدار پیوست
...
1. به چشمان تو دل دادم امانت
لب و دندان تو کرده خیانت
...
1. شب ابر است و دنیا تیره تار است
خیالم پاسبان کوی یار است
...
1. خدنگ مه جبینان دلنشین است
جفای نازنینان نازنین است
...
1. چرا خواهی که من آیم به غربت
چرا باید کشم این رنج و محنت
...
1. به تیرم زد کمان افکند در پشت
که یعنی من ندانم کی تو را کشت
...