مرو دنبال آهوی رمیده از فایز بیتی 361
1. مرو دنبال آهوی رمیده
مرو دنبال کبک دام دیده
1. مرو دنبال آهوی رمیده
مرو دنبال کبک دام دیده
1. بر ابر ماه تابانم نشسته
بت غارتگر جانم نشسته
1. به هر محفل که آن دلبر نشسته
تو گویی حور با زیور نشسته
1. بتا عشقت مرا واله نموده
دلم را داغ چون لاله نموده
1. مکحل چشم شورانگیز کرده
چو شیرین عشوه با پرویز کرده
1. که گفتت زلف بر رخ جابه جا نه
به طرف یاسمن مشک ختا نه؟
1. کسی که آن پری رخسار دیده
بر احوال دل من وا رسیده
1. به عارض طره سنبل فکنده
زسنبل سایه ای بر گل فکنده
1. غمت در دل چنان ماوا گرفته
که دل ز آن جا ره صحرا گرفته
1. به زلفت مرغ دل ماوا گرفته
ز عشقت در جهان غوغا گرفته
1. سر و روی تو تا غبغب رسیده
در اول روز و آخر شب رسیده
1. غم و غصه تن و جانم گرفته
فراق یار دامانم گرفته