1 معاذالله دهم زآن زلف، یک تار به ملک تبت و ماچین و تاتار
2 اگر شهر ختن هم بر تو بخشند مده فایز زیان کاری زیان کار
1 مرا ز آنروز قصه مشکل افتاد که کار من رجوعش با دل افتاد
2 ملامتهای خلق و خیر فایز همه بی صرفه و بی حاصل افتاد
1 بیا کز حد گذشت ایام دوری کنم تا کی زمهجوری صبوری
2 اگر چه دوری از چشمان فایز ولی با دل تو دائم در حضوری
1 بلا شد حسن مه رویان خوشگل نه از من بود تقصیری نه از دل
2 بتان کشتند فایز کیست منصف گنه مقتول کرده یا که قاتل؟
1 بنال ای بلبل شوریده احوال بیا یا من بنالم یا تو می نال
2 تو از بهر خزان فایز زهجران بنالد ماه تا ماه سال تا سال
1 به گردن زلف یا زنجیرش است این مژه یا زهر داده تیرش است این؟
2 به وسمه سبز کرده فایز ابروش و یا خود جوهر شمشیرش است این؟
1 گذشت ایام گل ای بلبل زار بکن چون من ز هجران ناله بسیار
2 گل تو سر زند هر ساله از نو گل فایز نمی روید دگر بار
1 ز پیشم رفتی ای عهد جوانی مرا شد تیره بی تو زندگانی
2 خبر داری که پیری کشت فایز بیا کز وی مگر خونم ستانی
1 به شب نالم شب شبگیر نالم گهی از بخت بی تدبیر نالم
2 بنالم چون پلنگ تیر خورده گهی چون شیر در زنجیر نالم
1 دلم از فرقت روی تو خون شد سرشکم چون رخ تو لاله گون شد
2 به عمری آرزو کردم که گویی که ای فایز! سرانجام تو چون شد