اگر هنگام مردن دلبر من از فایز بیتی 313
1. اگر هنگام مردن دلبر من
نهد از مهر بر زانو سر من
...
1. اگر هنگام مردن دلبر من
نهد از مهر بر زانو سر من
...
1. خم ابروست یا شمشیر بهمن
مژه یا نیزه یا تیر تهمتن
...
1. ز کشت و پیچ این شلوار رنگین
خرامان رفتن و آن وضع سنگین
...
1. خوش از جور و جفای مه جبینان
خوش از زجر و عتاب نازنینان
...
1. از این ره می روی رویت به من کن
جوانی کشته ای فکر کفن کن
...
1. لا نتوان به زلفش آرمیدن
از این زنجیر بهتر پا کشیدن
...
1. خیالت آورد بر من شبیخون
شبیخون خوان احسانت شبیخون
...
1. دلم از هجر تو شد دجله خون
بشد آن دجله هم از دیده بیرون
...
1. سر راهم دو تا شد وای بر من
رفیق از من جدا شد وای بر من
...
1. شده خاموش شمع محفل من
دریغا زحمت بی حاصل من
...
1. اجل دانی کی آیی بر سر من؟
ستانی جان محنت پرور من؟
...
1. خیال کشتن من داشت جانان
کدامین سنگدل کردش پشیمان؟
...