نه افلاطون کند فکری به حالم از فایز بیتی 289
1. نه افلاطون کند فکری به حالم
نه جالینوس داند من چه حالم
...
1. نه افلاطون کند فکری به حالم
نه جالینوس داند من چه حالم
...
1. جوانی! رفتی و نایی به سویم
نمی دانم کجایت باز جویم
...
1. سه مه پیکر برون آمد به یک دم
سه حوراوش همه پشت سر هم
...
1. بت لیلی و شم خورشید عالم
مه برج حیا بانوی اعظم!
...
1. به شب نالم شب شبگیر نالم
گهی از بخت بی تدبیر نالم
...
1. چو آید فکر یار اندر ضمیرم
بسوزد خرمن ماه از نفیرم
...
1. به راه دوست دست از جان کشیدم
به همراهت به غربتها دویدم
...
1. بتا از دوریت حالی ندارم
زعین و شین و قافت بی قرارم
...
1. خداوندا تو کردی لامکانم
تو دادی راه غربت را نشانم
...
1. مسلمانان گرفتار دلستم
ضعیف المال و بیمار دلستم
...
1. خداوندا که در نزع روانم
مگردان لال از ذکرت زبانم
...
1. مگر یار آمده بر پشت بامم
که بوی جنت آید بر مشامم؟
...