سحر! امشب دمی بر جای خود باش از فایز بیتی 253
1. سحر! امشب دمی بر جای خود باش
که من ترسانم از تو همچو خفاش
...
1. سحر! امشب دمی بر جای خود باش
که من ترسانم از تو همچو خفاش
...
1. دلا خون شو مکن افشای رازش
بکش گر کوه باشد بار نازش
...
1. مسلسل حلقه حلقه زلف خوشبوش
کمند آسا فکنده بر سر دوش
...
1. فغان از امشب و یاد از شب دوش
که با دلبر ببودم دوش بر دوش
...
1. شب عید است و هر کس با عزیزش
کند بازی به زلف مشک بیزش
...
1. شدم غافل اسیر چشم مستش
به نادانی بدادم دل به دستش
...
1. نه از دل می رود بیرون خیالش
نه از یادم رود یک دم وصالش
...
1. در آمد یار از رخ نور ساطع
منور کرده آفاق از لوامع
...
1. زهجرت سینه و دامن کنم چاک
روان سازم سرشک از دیده بر خاک
...
1. زره پوشیده ای با من کنی جنگ
کنی پهنای گیتی را به من تنگ
...
1. زاسب افتادم و شد کار مشکل
سراپا معجری شد در مقابل
...
1. تو که ملای قرآن خوانی ای دل
تو که درد دلم می دانی ای دل!
...