نگفتم جا مده بر چهره عنبر از فایز بیتی 229
1. نگفتم جا مده بر چهره عنبر
سپاه زنگ بر ماچین میاور؟
1. نگفتم جا مده بر چهره عنبر
سپاه زنگ بر ماچین میاور؟
1. شب ابر است و باران گهر بار
سگان خاموش و در خوابند اغیار
1. معاذالله دهم زآن زلف، یک تار
به ملک تبت و ماچین و تاتار
1. خودم این جا دلم در پیش دلبر
خدایا این سفر کی می رود سر
1. سحرگه از نوای مرغ گلزار
سرم پرشور گشت و دیده بیدار
1. مکش سرمه به چشم ناز پرور
مکن روز مرا از شب سیه تر
1. بتا! بیژن صفت در چه گرفتار
منیژه وار اگر هستی وفادار
1. دلم در حلقه زلفش گره گیر
چو دزدان گرفتار به زنجیر
1. دو زلفانت فتاده چون سر مار
نمایان می کنی هر دم به دلدار
1. ذلیل و خوار و زارم کردی آخر
پریشان روزگارم کردی آخر
1. بدی زلف سیاهت لیله القدر
شب وصلت زالف شهر بهتر
1. منه بر رخ دو گیسوی معنبر
مسوزان اندر آتش سنبل تر