فراق روی تو ای لاله رخسار از فایز بیتی 205
1. فراق روی تو ای لاله رخسار
برد گاهی به چینم گه به فرخار
1. فراق روی تو ای لاله رخسار
برد گاهی به چینم گه به فرخار
1. سحرگاهان ز غم با باد شبگیر
کنم یعقوب سان این قصه تقریر
1. لبت کوثر، قدت طوبی، رخت حور
به غیر از تو بهشتم نیست منظور
1. دو گیسوی تو جانا لیله القدر
بیاض گردن تو مطلع الفجر
1. گهی که یادم آمد صحبت یار
لب و دندان و چشم و زلف و رخسار
1. به گردن هشته ای زلف چو زنجیر
گنه من دارم این گردن چه تقصیر
1. بت نامهربان، یار ستمگر
جفا جو، سنگدل، بیرحم، کافر!
1. مسلسل حلقه حلقه روی دلبر
دو گیسویش فتاده همچو عنبر
1. به دل گفتم مرو در کوی دلبر
ره خود گیر از این سودا تو بگذر
1. قدت طوبا، لبت کوثر، رخت حور
از این حسن خدایی چشم بد دور
1. معنبر گیسوی مشکین دلبر
سحرگاهان ز شبنم چون شود تر
1. اگر خواهی جهان سازی مسخر
بده جنبش ز گیسو چار لشکر