1 دلم از فرقت روی تو خون شد سرشکم چون رخ تو لاله گون شد
2 به عمری آرزو کردم که گویی که ای فایز! سرانجام تو چون شد
1 شب هجران مرا جان بر لب آورد فلک از گردش افتد کاین شب آورد
2 شب آمد فایز دل خسته از نو به خاطر یار سیمین غبغب آورد
1 جوانی گر به نرخ جان فروشند بده جان و بخر کارزان فروشند
2 اگر داد و ستد رسم است فایز نپندارم چنین ارزان فروشند
1 خروس عرش دیشب التجا کرد برای عاشق مسکین دعا کرد
2 الهی خیر از عمرش نبیند هر آن کس یار از فایز جدا کرد
1 بلند بالا، بلند قد و لبت قند بهای بوسه ای برگو به من چند
2 به قربان وفایت یار فایز ببوسم دست و پایت قند در قند
1 جوانی کاشکی بیع و شرا بود که تا این جا شیرینش بها بود
2 جوانی خوش بهشتی بود فایز ندانم دوزخ پیری کجا بود؟
1 خداوندا دلم از دین بری شد اسیر دام زلف آن پری شد
2 پری دید و پریشان گشت فایز پری را هر که دید از دین بری شد
1 مسلسل زلف عنبر بار دارد مکحل نرگس خمار دارد
2 ز ابروی کمند و تیر مژگان چو فایز کشته بسیار دارد
1 دلم تاراج روی گلرخان شد به میدان بتان چوگان زنان شد
2 علاج درد فایز گوی بر ما ز هجر گلرخان قدم کمان شد
1 بهشت از روی تو بهتر نباشد ز حوران حسن تو کمتر نباشد
2 از آن لعل لب و دندان، فایز یقین دارم که در کوثر نباشد