به صعوه منصب بلبل ندادند از فایز بیتی 145
1. به صعوه منصب بلبل ندادند
به نیلوفر شمیم گل ندادند
1. به صعوه منصب بلبل ندادند
به نیلوفر شمیم گل ندادند
1. نه هر دل عشق جانان قابل افتد
نه این قرعه به نام هر دل افتد
1. وفا دخلی به محبوبی ندارد
جفاهم بیش از این خویی ندارد
1. اگر آهی کشم افلاک سوزد
در و دشت و بیابان پاک سوزد
1. بتا ختم رسل پیغمبری شد
به من روشن صفات دلبری شد
1. دلم را جز تو کس دلبر نباشد
به جز شور توام در سر نباشد
1. صبا دوشم ز جانان این خبر داد
که هی هی نخل امیدت ثمر داد
1. رفیق ! از وصل جانانم مده یاد
میاور همچو نی بازم به فریاد
1. سحر شد ناله بلبل نیامد
فغان از عندلیب و گل نیامد
1. سحر سنبل دمید و لاله سر زد
که نرگس خیمه بر کوه و کمر زد
1. عسل از معدن زنبور خیزد
کلام الله ز کوه طور خیزد
1. پری رویان سلام از من رسانید
که ای سیمین تنان تا می توانید