جوانی گر به نرخ جان فروشند از فایز بیتی 133
1. جوانی گر به نرخ جان فروشند
بده جان و بخر کارزان فروشند
1. جوانی گر به نرخ جان فروشند
بده جان و بخر کارزان فروشند
1. خروس عرش دیشب التجا کرد
برای عاشق مسکین دعا کرد
1. بلند بالا، بلند قد و لبت قند
بهای بوسه ای برگو به من چند
1. جوانی کاشکی بیع و شرا بود
که تا این جا شیرینش بها بود
1. خداوندا دلم از دین بری شد
اسیر دام زلف آن پری شد
1. مسلسل زلف عنبر بار دارد
مکحل نرگس خمار دارد
1. دلم تاراج روی گلرخان شد
به میدان بتان چوگان زنان شد
1. بهشت از روی تو بهتر نباشد
ز حوران حسن تو کمتر نباشد
1. مرا هم ساق و هم زانو کند درد
کمر با ساعد و بازو کند درد
1. صنم عشق تو همچون نار نمرود
مرا در منجنیق عشق فرسود
1. بگو تا دلبر حورم بیاید
سفید و نازک و بورم بیاید
1. سهیل اندر یمن بلغار سوزد
دل عاشق ز هجر یار سوزد