نه هر رخشنده کوکب آفتابست از فایز دوبیتی 25
1. نه هر رخشنده کوکب آفتابست
نه هر پیغمبری صاحب کتابست
...
1. نه هر رخشنده کوکب آفتابست
نه هر پیغمبری صاحب کتابست
...
1. نگارا شربت از لبهات بفرست
گلاب از گوشه چشمات بفرست
...
1. اگر دوران دهد بر بادم ای دوست
وگر هجران کند بنیادم ای دوست
...
1. رخت تا در نظر میآرم ای دوست
خودم را زنده میپندارم ای دوست
...
1. اگر دانی که فردا محشری نیست
سوال و پرسش و پیغمبری نیست
...
1. برفت آن یار و از ما مهر برداشت
خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
...
1. خداوندا جوانیم به سر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
...
1. ندارم راحتی جز رنج و زحمت
به جز خواری و دشواری و محنت
...
1. کنم مدح خم ابروت یا روت
نهم نام لب یاقوت یا قوت
...
1. بیا تا برگ گل نارفته بر باد
گلی چینیم و بنشینیم دلشاد
...
1. ز آب و آتش و از خاک و از باد
خدا رخسار خوبان را صفا داد
...
1. بت زورقنشینم در امان باد
خدایش از بلایا حرز جان باد
...