زهی صد پیر کنعانی از امیرعلیشیر نوایی غزل 96
1. زهی صد پیر کنعانی مریدت
دو صد یوسف غلام زر خریدت
...
1. زهی صد پیر کنعانی مریدت
دو صد یوسف غلام زر خریدت
...
1. گفتم شراب لعل تو یاقوت احمر است
یاقوت و لعل نیست ندانم چه جوهر است
...
1. زان لعل می آلود شدم مست خرابت
ای مغبچه شوخ چه مستست شرابت
...
1. لعل تو نبات و سخنت آب حیاتست
تب خاله بران گوشه لب حب نباتست
...
1. زاهدا در روضه گر می از کف دلدار نیست
روضه ای خوشتر مرا از کلبه خمار نیست
...
1. حسنی که دیده دید دل آنسوی مایل است
فریاد دل ز دیده و آه من از دل است
...
1. باز دل تفرقه در توبه و طامات انداخت
ساغر می زده خود را به خرابات انداخت
...
1. تا گدایی در میکده آیین منست
رخنهها از مژه مغبچه در دین منست
...
1. کافر عشقم و سودای بتان دین منست
خاک بتخانه شدن شیوه و آیین منست
...
1. من درد زهر هجران درمیکشم به یادت
تو صاف عیش در کش کاب حیات بادت
...
1. اگر چه پیر مغانم پیاله داد به دست
به عشوه مغبچه ام کرد مست و باده پرست
...
1. آمد بهار دلکش و گلهای تر شکفت
دلها ز آن نشاط ز گل بیشتر شکفت
...