نسیم صبح نمود از از امیرعلیشیر نوایی غزل 120
1. نسیم صبح نمود از تغار صهبا موج
چو باد شرطه که آرد ز روی دریا موج
...
1. نسیم صبح نمود از تغار صهبا موج
چو باد شرطه که آرد ز روی دریا موج
...
1. چیست دانی ناله مرغ سحر هنگام صبح
با حریفان صبوحی میدهد پیغام صبح
...
1. چون حیات آساست روشن روزگارم از قدح
تا دم آخر کنون سر بر ندارم از قدح
...
1. به خوبی شد چنان آن سیم بر شوخ
که در خوبان چو او نبود دگر شوخ
...
1. بود گر چه جام می لاله گون تلخ
ولی جام هجرست از وی فزون تلخ
...
1. صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید
باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید
...
1. سر وحدت که درو خلوتیان حیرانند
گر ز رندان خرابات بپرسی دانند
...
1. هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند
پای در لای میش بر در خمار بماند
...
1. باد با طره دلدار بهر تار چه کرد
زیر هر تار به دلهای گرفتار چه کرد؟
...
1. بوی شراب عشق تو بیهوشی آورد
رنگش ز رنگ عقل فراموشی آورد
...
1. مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد
چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد
...
1. بیا که لشکر دی خیل سبزه غارت کرد
بسوی باده ز یخ شوشه ها اشارت کرد
...