باز تیغ ظلم بر کف از امیرعلیشیر نوایی غزل 144
1. باز تیغ ظلم بر کف تندخوی من رسید
ریخت هر سویی دو صد خون تا به سوی من رسید
...
1. باز تیغ ظلم بر کف تندخوی من رسید
ریخت هر سویی دو صد خون تا به سوی من رسید
...
1. از رخت عکس مگر در می گلفام افتاد
یا گل از گوشه دستار تو در جام افتاد
...
1. قدح به خلوت یارم بهانهای باشد
مرادم از دو سرا کنج خانهای باشد
...
1. از فراقت رنج بی اندازه بر جانم رسید
بر دلم درد آنچه کردن شرح نتوانم رسید
...
1. در میخانه کزو عقل پریشان آمد
حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد
...
1. سوی گلشن رفتم و سرو خرامانم نبود
گریه زور آورد کان گلبرگ خندانم نبود
...
1. سوی میخانه به رندان خبرم باز آید
گر سوی خانه مه نوسفرم باز آید
...
1. ز خاک کوی تو بوی عبیر میآید
که سوی دلشدگان دلپذیر میآید
...
1. میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
...
1. بند گیسوی تو از دست رها نتوان کرد
گر جدا سازیش از بند جدا نتوان کرد
...
1. هر که در دیر مغان جام شرابی دارد
رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد
...
1. شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟
من اگر مردم بگو شب زنده داران را چه شد؟
...