29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی

1 نسیم صبح نمود از تغار صهبا موج چو باد شرطه که آرد ز روی دریا موج

2 به باده زورق می را گر افکنی باشد چو کشتی ای که به دریا روان بود با موج

3 پی هلاک حریفان ز حله دختر رز نموده هر طرف از لاله رنگ خارا موج

4 شبی که بود برش غیر مردم از غیرت ازان سبب که فکندم به بحر سودا موج

1 چیست دانی ناله مرغ سحر هنگام صبح با حریفان صبوحی می‌دهد پیغام صبح

2 یعنی اول می چو بگرفتند شوخان چمن لاله از یاقوت و نرگس نیز از زر جام صبح

3 باده گلرنگ را در جام چون خورشید نوش شسته شد از چشمه خور خون رخ گلفام صبح

4 چون بخندد همچو غنچه صبح کاینک دم به دم غنچه‌آسا زعفران آید برون از کام صبح

1 چون حیات آساست روشن روزگارم از قدح تا دم آخر کنون سر بر ندارم از قدح

2 منکه غرق می شدم باید سرم دادن بباد چون حباب از سر خوشی گر سر برارم از قدح

3 چونکه یاقوت مفرح خشک میسازد دماغ باد قوت روح لعل آبدارم از قدح

4 بود ساقی چون قدح بر لب گر از دریای می پر بود یک قطره باقی کی گذارم از قدح

1 به خوبی شد چنان آن سیم بر شوخ که در خوبان چو او نبود دگر شوخ

2 چسان هوشم به جا ماند که هستند دو چشم مستت از هم بیشتر شوخ

3 ترا شوخی چنان باشد که باشد به تمکین تر کسی پیش تو هر شوخ

4 نگیرد دل بآن ظالم ز بیداد ز شوخی مانده کشتن نیست بر شوخ

1 بود گر چه جام می لاله گون تلخ ولی جام هجرست از وی فزون تلخ

2 گر این هر دو تلخست لیکن باغیار بود یار می خوردن از حد برون تلخ

3 ز هجران بدانگونه تلخست عمرم که آید برون گر زنی زخم خون تلخ

4 در آن بین که چون شربت هجر تلخست مگو ساغر عشرتت گشت چون تلخ

1 صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید

2 کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح لاله‌سان در جام یاقونی می احمر کشید

3 زیبدش در باغ رعنایی نمودن هرگه او چون گل رعنا می گلگون ز جام زر کشید

4 تا بهار دیگرش بس هر که یک صبح بهار جام گلرنگ از کف ساقی نسرین بر کشید

1 سر وحدت که درو خلوتیان حیرانند گر ز رندان خرابات بپرسی دانند

2 دفتر و خرقه ما وجه خماری نه بس است گر چه بر هر طرف میکده می گردانند

3 با همه بیخبری درد کشان می عشق راز گردون ز خط دور قدح میخوانند

4 بلعجب مغبچگانند که در دیر مغان نقد هر دین ز پی جرعه می نستانند

1 هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند پای در لای میش بر در خمار بماند

2 دل بشد تا خبر از جانب دلدار آرد بیخبر گفت که زود آیم و بسیار بماند

3 آمدند اهل تماشا ز سوی مغبچگان دل ما بود که در دیر مغان زار بماند

4 زخم عشاق همه روی برآورد ز وصل دل مهجور من شیفته افکار بماند

1 باد با طره دلدار بهر تار چه کرد زیر هر تار به دلهای گرفتار چه کرد؟

2 صورتش کرد چو آراسته مشاطه صنع وه که در گونه آن عارض و رخسار چه کرد

3 با همه سنگدلی رحم کنی گردانی که شب هجر تو با روز من زار چه کرد؟

4 روح بخش است لبت خازن حکمت یا رب درج در جوهر آن لعل شکربار چه کرد؟

1 بوی شراب عشق تو بیهوشی آورد رنگش ز رنگ عقل فراموشی آورد

2 باشد تکلم تو زبان بند اهل عشق کش استماع مایه خاموشی آورد

3 لعلت عجب می است که کیفیتش به دل بیحالی او فزاید و مدهوشی آورد

4 پیر مغان که فیض کفش مستدام باد هر چند ساغر کرمش نوشی آورد

آثار امیرعلیشیر نوایی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی