29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی

1 گاه خندیدن لبت آب حیات و قند ریخت نطق شیرین روانت هم بدان مانند ریخت

2 رسم مردن شاید ار روزی ز عالم برفتد جان شیرین بس که زان لب‌های شکرخند ریخت

3 تا شنیدم بسته‌ای با مدعی پیوند و عهد زین سخن یکبارگی پیوندم از پیوند ریخت

4 در غم یوسف رخی چون گریه من خود نبود گر چه اشک خونفشان یعقوب هم یکچند ریخت

1 باز در دیر مغان عربده مستانست سخن از گنج فشانی تهی دستانست

2 مطرب از همت حاتم چه سرود آراید که فلک پست ترین منزل سر مستانست

3 دادن جان و ستاندن ز لب ساقی پرس تا شبانگاه بدین سان بده و بستانست

4 سرو اگر چند بلند است ز اشجار چمن پیش نخل قد رعنای تو از پستانست

1 خط بر فراز لعل تو از مشک ناب چیست؟ بر آب زندگیت ز ظلمت نقاب چیست؟

2 ای دل چو مرغ وصل به سویت نمود میل یک دم قرار پیشه کن این اضطراب چیست؟

3 هر شامش ار نه رنج خمارست از صبوح لرزان به خاک در شدن آفتاب چیست؟

4 کاری برون ز امر قضا نیست گر ترا رنجی رسد با نجم و گردون عتاب چیست؟

1 باشدم خرمی از هر چه درین عالم ازوست از غمش نیز دلم شاد بود کین هم ازوست

2 نبود هیچ تفاوت ز نشاط و غم دهر به وصالم چو نشاط و به فراقم غم ازوست

3 زخم هجرش به دلم مرهم وصلش بر وی خوشم آید که مرا زخم ازو مرهم ازوست

4 جان اگر رفت و غم ودست به جایش بنشست از چه خوشحال نباشم مگر اینم کم ازوست؟

1 بیا که پیر مغان در سبو شراب انداخت هوای مغبچه دل‌ها در اضطراب انداخت

2 نه ساقی از خوی رخسار خود چکاند به جام پی نشاط دل من به می گلاب انداخت

3 بجست اهل طرب را پی نشاط صبوح ولی چو دید مرا خویش را به خواب انداخت

4 ز چرخ کار به جز تاب و پیچ نیست خوش آن که پیکرش را به گرداب می به تاب انداخت

1 اگر ز عین جفا چشم او دلم بشکست چه مردمی متوقع بود ز کافر مست

2 مرا که مرغ دل از قید دام فارغ بود به حلقه موی یکی طره شد دگر پا بست

3 چو نخل قد تو در باغ سینه بنشاندم به سینه تیر تو چون نخل دیگرم ننشست

4 خودی فروخته رندان می مغانه خرند نه خود پرست چو شیخ است رند باده پرست

1 بیا که پیر مغان جام پر ز صهبا ساخت ز بهر دردکشان بزم می مهیا ساخت

2 مرا به مجمع رندان رسید صف نعال ازانکه مغبچه در رو بروی من جا ساخت

3 سبوکشان دهم صاف باده قسمت کرد نه بهر صدرنشینان قدح مصفا ساخت

4 سبو مکرر و در پیش چند جام و تغار همه پر از می و عاری ز باده پالا ساخت

1 صبح ساقی بهر رندان ساغر گلفام ریخت چون که در گل شبنم می را به گلگون جام ریخت

2 یافت آرامی دلم کاخر دلارامی چنین می به بی آرامش دلهای بی آرام ریخت

3 صبح دولت شد عیان از مطلع اقبال او کافتاب می چو صبح صادق اندر کام ریخت

4 صاف می در جام جم شه را که در دیرم بس است در سفال کهنه آنچش رند درد آشام ریخت

1 سیم خوش باشد که سازی با حریف ساده خرج لیک غیر آنچه خواهد شد به نقل و باده خرج

2 قلب روی اندود من خرج سگان یار شد وه چه سازد این دم این راز دل از کف داده خرج

3 ما و عریانی و سر بر خاک ماندن ای حریف بهر می چون گشت وجه خرقه و سجاده خرج

4 شیخ سیم وقف را با می نداد اما خرید کفش و دستار و عصا بودست مرد لاده خرج

1 کسی که ملک دلش کرد خیل غم تاراج پی عمارت آن غیر باده نیست علاج

2 جنون و عشق بتان باعثم به رسوائیست کجاست می که مهیا شدست مایحتاج

3 به کوی عشق میان گدا و شه فرق است که پیش یار خود آن یک سرافکند این تاج

4 عوض به جام می لعل چیست ملک دلم چه جوهر است که هستش بها به ملک خراج

آثار امیرعلیشیر نوایی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی