29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی

1 ز هجرت ای مَهِ بی‌مهر دل نابود شد تن هم چه بودی گر بدان دو رفته همره بودمی من هم

2 اگر میرم نخواهم دوخت زخم تیغ آن قاتل ز مریم رشته گر آرند و از عیسیش سوزن هم

3 ز عشق صد گره در کار بود از هجر یار اینک گره افتاد بر چاک گریبان بلکه دامن هم

4 جدا زان زلف و رو سال و مه از بس رنج مهجوری ملول از شام تیره گشته‌ام وز روز روشن هم

1 باده صافست و خرابات صفایی دارد روم آن سو که عجب آب و هوایی دارد

2 جامه سرخ ببر کرد و دلیلست به خون زانکه از خون کسان رنگ قبایی دارد

3 جلوه ابرویت از می سرم افکند بزیر گو بکن سجده که خوش قبله نمایی دارد

4 سگ وفادار و جفاجو به جهان سگ منشان من سگ آن کسم ای دل که وفایی دارد

1 کس نخل ناز چون قدت ای سیمبر ندید چون لعل می پرست تو گلبرگ تر ندید

2 جان از لب تو راند سخن لیک ازان دهن ظاهر نکرد هیچ تکلم مگر ندید

3 با حسن و دلبری چو تو فرزند نازنین مادر به مهد ناز ترا و پدر ندید

4 بس کن خدای را تو مؤذن فغان خویش کس شام نامرادی ما را سحر ندید

1 قدح به خلوت یارم بهانه‌ای باشد مرادم از دو سرا کنج خانه‌ای باشد

2 ز تیر عشق تو زخمی به سینه می‌خواهم که هرکجا روم از تو نشانه‌ای باشد

3 غرض ازین که بهر آستانه مالم روی به چشم روشنی از آستانه‌ای باشد

4 ز ماه روی تو آن خال شد مراد دلم ز خرمنی غرض مور دانه‌ای باشد

1 حسنی که دیده دید دل آنسوی مایل است فریاد دل ز دیده و آه من از دل است

2 خواهم که آتش افتد از آن چهره در نقاب گو از چه رو بچشمم ازان روی حایل است

3 در ظلمت فراق چو نوشم زلال خضر آب حیات نیست که آن زهر قاتل است

4 هر چند دلفروز بود آفتاب می آن هم به زیب گلشن حسن تو داخل است

1 گدای دیر ز شاه زمان چه غم دارد که از سفال خرابات جام جم دارد

2 منش به تهمت رندی جزا دهم بر عکس به زهدم آنکه درین دیر متهم دارد

3 ردای سرخ ز می بر سر عصا بندم گدا که غرقه به می شد چنین علم دارد

4 نظر به کعبه مقصود باشدم از دیر چرا که روزنه ای جانب حرم دارد

1 اگر چه نیست امید وصال او هرگز ولی نبوده دلم بی خیال او هرگز

2 مگو به مثل ویی دل ده و ازو وا ره نبود و نیست ز خوبان مثال او هرگز

3 چنانکه لازم بحرست نقطه گاه رقم نشد ز دیده برون نقش خال او هرگز

4 اگر چه قد تو بیرون ز اعتدالم گشت کم و زیاده نشد اعتدال او هرگز

1 اگر ز عین جفا چشم او دلم بشکست چه مردمی متوقع بود ز کافر مست

2 مرا که مرغ دل از قید دام فارغ بود به حلقه موی یکی طره شد دگر پا بست

3 چو نخل قد تو در باغ سینه بنشاندم به سینه تیر تو چون نخل دیگرم ننشست

4 خودی فروخته رندان می مغانه خرند نه خود پرست چو شیخ است رند باده پرست

1 عکس رخسار چو بر ساغر صهبا فکنم گونه ای زردوشی در می حمرا فکنم

2 ای گدایان در میکده همت ه به جهد خویشتن را اگر از صومعه آنجا فکنم

3 وه که آن مغبچه پروا نکند گر خود را بر در دیر ز ایوان مسیحا فکنم

4 اهل دین تو به دهندم ز می ایدل چه عجب خویش را گر به میان مغ و ترسا فکنم

1 خوش آن رندی که از دوران دلش چون زنگ غم گیرد سفال میکده بر کف به جای جام جم گیرد

2 چو ساقی از پی ساغر گزک هم لب بلب بخشد من دیوانه میخواهم که ساغر دم به دم گیرد

3 شود چون عاشق و می نوشد از من خوارتر بینی کسی کو در حریم زهد خود را محترم گیرد

4 چو دارم سیم و زر مجموع حق میفروش است آن و گر آن صرف شد باید گرو را خرقه هم گیرد

آثار امیرعلیشیر نوایی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی