1 تیره گشتم هر که آب اندر شراب ناب ریخت چیست غیر تیره گی آن کو بآتش آب ریخت
2 وه که ممکن نیست دیگر چشم را دیدن به خواب کز خیال لب نمک آن مه به جای خواب ریخت
3 یار شد مهمان من وز گریه شادی دو چشم در رهش یاقوت رمانی و لعل ناب ریخت
4 در دو جامش بود کام من خطا بود از طبیب اینکه از بهر دوا در ساغرم جلاب ریخت
1 دم نقد است مرا کوی مغان باغ بهشت می کوثر به کف مغبچه حور سرشت
2 لوح رخسار تو آمد سبقم روز ازل کلک قدرت چو سواد خط سبز تو نوشت
3 باده ده زانکه ز هر خانه سوی حق راهست اگر از گوشه مسجد و گر از کنج کنشت
4 گر فلک خاک مرا خشت کند نیز خوشست شاید از دور کند جا به سر خم آن خشت
1 در شوق لعل تو که دلم خون ناب ریخت شور آبه ایست آنکه بر آتش کباب ریخت
2 نقش سواد زلف تو بر صفحه دلم شد چون سیاهیای که به روی کتاب ریخت
3 رستست در بهار رخت لالهها مگر از اشک خونفشان منش ابر آب ریخت
4 در دیر روشنی و صفا بین که مغبچه یاقوت ناب در قدح آفتاب ریخت
1 از رفتن یارم بود آشوب قیامت یارب مبرش جایی و دارش به سلامت
2 در هجر تو افتد به سرم انجم و گردون ای شام فراق تو مرا روز قیامت
3 ای ساکن جنت گل اگر بر سر طوبی مرئی نشدت بین سوی آن عارض و قامت
4 ای شیخ ریاضت کش اگر جانب رندان تشریف نیاری بودت محض کرامت
1 در دلم تیرگی از فرقت مشکینخالیست که ازو هر نفسم آمده مشکل خالیست
2 مرغ دل کش نبود بال به سوی تو پرد چه عجب از غم این دلشده فارغ بالیست
3 دود اندوه ملامت دل پر خون مرا از غم طره مشکین عذار آلیست
4 از غم دهر به یک جام حمایت نکنی ساقیا جانب رندان عجبت اهمالیست
1 زهی از تاب می گل گل شگفته باغ رخسارت ز هر گلخار خاری در دل عشاق بیمارت
2 بدان رخسار و قامت گر نمایی جلوه در گلشن قیامت افتد از قامت ز رعنایی رفتارت
3 به دام زلف هر سو دانه خالت عجب نبود اگر مرغان باغ قدس را سازی گرفتارت
4 بدان سان حسن و استغنای خوبی گر نگه داری حق یاری امیدم آنکه باشد حق نگهدارت
1 زیر نه طاق فلک غیر کجی کار کجاست؟ راستی در خم این گنبد دوار کجاست؟
2 دلم از خانقه و زهد و ریایی بگرفت راه میخانه کجا ساقی عیار کجاست؟
3 مسجد و شیخ مرا جانب عجب افکندند دیر کو مغبچه شوخ قدح خوار کجاست؟
4 سر توحید چو خواهی ببر از درد دلت جز خرابات مغان محرم اسرار کجاست؟
1 شام هجران مرا عکس رخ یار کجاست؟ بهر آن عکس می آئینه کردار کجاست؟
2 پی می داشتنم ساقی گل عارض کو بهر بزم طربم ساحت گلزار کجاست؟
3 باعث رونق و سرمایه این بزم نشاط مونس جان من آن دلبر دلدار کجاست؟
4 صبح وصلم به کجا وعده دهی ای همدم شام هجران مرا از سحر آثار کجاست؟
1 بیا که عرصه میخانه عشرت آبادست ز ساحتش خس اندوه رفته بر بادست
2 کتابه در عالیش این رقم کین در بآنکه از دو جهان رو نتافت نکشادست
3 ز تاق مرتفعش این صدا رسید به گوش «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست »
4 به سوی مغبچه رندانش را خطاب که خیز «بیار باده که بنیاد عمر بر بادست »
1 منم که کنج خرابات خانقاه منست می صبوح زدن ورد صبحگاه منست
2 نبسته تیره گی کفر کله بر سر دیر ز عشق مغچه بر چرخ دود آه منست
3 ز عشق ماه وشان داغهای تازه به بین سراسر از اثر اختر سیاه منست
4 بجرم زندگی از هجر آن گل رعنا حصار امن و امان من و پناه منست