در شوق لعل تو که دلم از امیرعلیشیر نوایی غزل 73
1. در شوق لعل تو که دلم خون ناب ریخت
شور آبه ایست آنکه بر آتش کباب ریخت
...
1. در شوق لعل تو که دلم خون ناب ریخت
شور آبه ایست آنکه بر آتش کباب ریخت
...
1. از رفتن یارم بود آشوب قیامت
یارب مبرش جایی و دارش به سلامت
...
1. در دلم تیرگی از فرقت مشکینخالیست
که ازو هر نفسم آمده مشکل خالیست
...
1. زهی از تاب می گل گل شگفته باغ رخسارت
ز هر گلخار خاری در دل عشاق بیمارت
...
1. زیر نه طاق فلک غیر کجی کار کجاست؟
راستی در خم این گنبد دوار کجاست؟
...
1. شام هجران مرا عکس رخ یار کجاست؟
بهر آن عکس می آئینه کردار کجاست؟
...
1. بیا که عرصه میخانه عشرت آبادست
ز ساحتش خس اندوه رفته بر بادست
...
1. منم که کنج خرابات خانقاه منست
می صبوح زدن ورد صبحگاه منست
...
1. ما را به جز گدایی میخانه کار چیست؟
کاری که قسمت ازلست اختیار چیست؟
...
1. ملک آفاق به جز دیر مغان این همه نیست
مایه عیش به جز رطل گران این همه نیست
...
1. مرا که جز به خرابات عشق راهی نیست
به غیر درگه پیر مغان پناهی نیست
...
1. مانده در کوی مغان تا ابدم عاشق و مست
که شدم شیفته مغبچگان روز الست
...