قدم به کلبهام از از امیرعلیشیر نوایی غزل 61
1. قدم به کلبهام از لطف بیکرانهٔ توست
که بنده بنده تو بود و خانه خانهٔ توست
1. قدم به کلبهام از لطف بیکرانهٔ توست
که بنده بنده تو بود و خانه خانهٔ توست
1. میرود یار جدا زو کار بر من مشکل است
داغ هجرم بر تن و نیش فراقم بر دل است
1. رندان همه در کوی مغان گشته خرابت
ای مغبچه شوخ چه مست است شرابت
1. در میکده صلاح و ورع در شماره نیست
آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
1. در دهر هر که دامن پیر مغان گرفت
بهر نجات دامن او می توان گرفت
1. رفتی اگرچه از بر من کی گذارمت
تا بازت آورد به خدا میسپارمت
1. از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت
می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت
1. کسیکه دل ز سر زلف مشکسای تو بست
امید جان به لب لعل جانفزای تو بست
1. پیش جام پر می رخشنده مه را تاب نیست
ساغر خورشید را گر تاب هست این آب نیست
1. آن کاکل مشکین که به رخ گشت حجابت
آهست مرا کار پی رفع نقابت
1. تیره گشتم هر که آب اندر شراب ناب ریخت
چیست غیر تیره گی آن کو بآتش آب ریخت
1. دم نقد است مرا کوی مغان باغ بهشت
می کوثر به کف مغبچه حور سرشت