گر چه دوش از داغ هجران از امیرعلیشیر نوایی غزل 239
1. گر چه دوش از داغ هجران آتشین تب داشتم
سوز این آتش فزونتر بود کامشب داشتم
...
1. گر چه دوش از داغ هجران آتشین تب داشتم
سوز این آتش فزونتر بود کامشب داشتم
...
1. چون بیاد لعل او میل می گلگون کنم
ساغر دوران ز خوناب جگر پر خون کنم
...
1. مسلمانان دل آزرده دارم
تنی سیلاب محنت برده دارم
...
1. حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم
جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم
...
1. من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم
گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم
...
1. من که دُردیکش آن مغبچه خمارم
جام جم کهنه سفال در او پندارم
...
1. بر در دیر مغان هرروز خدمت میکنم
صد تفاخر زین شرف بر اهل دولت میکنم
...
1. در خرابات ار شبی میل قدح کمتر کنم
عذر آن را روزها اندر سر ساغر کنم
...
1. من که هردم ز فلک صد الم آید پیشم
غیر بیهوشی و مستی چه صلاح اندیشم؟
...
1. ای شه صفشکنان خسرو ناوکفکنان
صد شکست از صف مژگان تو بر صفشکنان
...
1. در خرابات مگو کام چه خواهد بودن
در رخ مغبچه و جام چه خواهد بودن
...
1. توان دلیر به خورشید آسمان دیدن
ولیک ماه رخش را نمیتوان دیدن
...