29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی

1 صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید

2 کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح لاله‌سان در جام یاقونی می احمر کشید

3 زیبدش در باغ رعنایی نمودن هرگه او چون گل رعنا می گلگون ز جام زر کشید

4 تا بهار دیگرش بس هر که یک صبح بهار جام گلرنگ از کف ساقی نسرین بر کشید

1 هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت کز التفات پیر مغان هیچ کم نداشت

2 تنها نه من به خاک مذلت فتاده‌ام هرگز فلک بر اهل خرد جز ستم نداشت

3 دارم سفال کهنه میخانه پر شراب کین آیینه سکندر و این جام جم نداشت

4 در هجر گو بمیر هر آنکس که در وصال جور و جفای دلبر خود مغتنم نداشت

1 در سرم ذوق می عشق همان است که بود سر همان خاک ره دیر مغان است که بود

2 چون نشان پرسیم از دل که به صحرای فنا به همان قاعده بی نام و نشان است که بود

3 غمم از حد متجاوز شده از مخموری که باین غمزده ساقی نه چنان است که بود

4 دل دیوانه بود شاد که آن رشک پری همچنان از نظر غیر نهان است که بود

1 چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد

2 به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد

3 دل مجنون شده چون صید غزال لیلست سود نبود عربش گر چه ز صحرا ببرد

4 دل که بی عاشقی افسرده نماید ای کاش که سمومیش درین دشت به یغما ببرد

1 گاه خندیدن لبت آب حیات و قند ریخت نطق شیرین روانت هم بدان مانند ریخت

2 رسم مردن شاید ار روزی ز عالم برفتد جان شیرین بس که زان لب‌های شکرخند ریخت

3 تا شنیدم بسته‌ای با مدعی پیوند و عهد زین سخن یکبارگی پیوندم از پیوند ریخت

4 در غم یوسف رخی چون گریه من خود نبود گر چه اشک خونفشان یعقوب هم یکچند ریخت

1 مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد

2 به طوف گلشن و گل رند عاشق را کجا جویی؟ که جز با روی گلرنگ و می گلگون نخواهد شد

3 به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند پی تعلیم سودا جانب مجنون نخواهد شد

4 ته هر وصله ای از خرقه ام کز یکدرم باشد به جز وجه شراب و شاهد موزون نخواهد شد

1 در میخانه کزو عقل پریشان آمد حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد

2 نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد

3 بنده پیر مغانم که گدایان درش هر یک از وسعت دل قیصر و خاقان آمد

4 از می دور مناز وز خمارش مخروش کار دوران چو بهر لحظه دگر سان آمد

1 سوی گلشن رفتم و سرو خرامانم نبود گریه زور آورد کان گلبرگ خندانم نبود

2 ابرسان خود را هوایی یافتم هر سو بباغ زانکه غیر از گریه و آشوب و افغانم نبود

3 خواستم دلرا به سر حد شکیبایی کشم لیکن از اندوه هجران طاقت آنم نبود

4 ز اضطراب دل اگر کارم به رسوایی کشد قوت آنم که کردن صبر بتوانم نبود

1 علی الصباح مغان قفل دیر باز کنید دو جام باعث گفتار اهل راز کنید

2 گر گر اهل زهد و ریا بگذرند معاذالله به وقت نکته ز نامحرم احتراز کنید

3 نیاز ما ز شما کشتن است ای خوبان ز غمزه خواه شما قتل و خواه ناز کنید

4 بابروی بت خود سجده کرده جان دادم اگر برآیدتان این چنین نماز کنید

1 هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد باید اول قدم خود به سر عالم زد

2 نزد رندان خرابات که صد جان به جویست نتوان بیش ز انفاس مسیحا دم زد

3 ناصح ار مرهم پندم به دل ریش نهاد وه که بر زخم دو صد نیش ازان مرهم زد

4 بهر بی تابی ما بود که مشاطه صنع تاب ها در سر آن طره خم در خم زد

آثار امیرعلیشیر نوایی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی