ز من ایدل کف آن نازنین از امیرعلیشیر نوایی غزل 204
1. ز من ایدل کف آن نازنین بوس
اگر خود دست ندهد آستین بوس
...
1. ز من ایدل کف آن نازنین بوس
اگر خود دست ندهد آستین بوس
...
1. یا رب چه بلائیست که آن شوخ قدح نوش
هر باده که با غیر خورد من روم از هوش
...
1. لب لعلت که گویم جان پاکش
به خنده جان پاکان شد هلاکش
...
1. تا که یک شام به بزم طربش در شد شمع
کشته و مرده آنشوخ ستمگر شد شمع
...
1. نهاد پیر مغان بر کفت چو باده صاف
به عذر توبه دگر خویشرا مدار معاف
...
1. اگر تو جرعه فشانی کمی بریز به خاک
مرا ز خاک شدن در طریق عشق چه باک
...
1. میرود سرو من و رفتار میماند به دل
وز گل رخسار او صد خار میماند به دل
...
1. ساقی از رنج خمارم بد حال
به کفم نه قدح مالامال
...
1. به مخموری پیاپی میتپد دل
مگر از مژده می میتپد دل؟
...
1. زهی از جلوه بالای رعنایت بلا بر دل
ز هر یک تار مشکین طرهات صد ابتلا بر دل
...
1. منور است به روی تو دیده جانم
معطر است به بوی تو کنج احزانم
...
1. در دیر مغان شیفته پیر و جوانم
خاک قدم مغبچه و پیر مغانم
...