آن وصل تو باز، آرزو میکندم از عراقی رباعی 97
1. آن وصل تو باز، آرزو میکندم
گفتن به تو راز، آرزو میکندم
1. آن وصل تو باز، آرزو میکندم
گفتن به تو راز، آرزو میکندم
1. بی روی تو، ای دوست، به جان در خطرم
در من نظری کن، که ز هر بد بترم
1. دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم
جویای توام، اگر نپرسی خبرم
1. دل پیشکش نرگس مستت آرم
جان تحفهٔ آن زلف چو شستت آرم
1. امشب نظری به روی ساقی دارم
ای صبح، مدم، که عیش باقی دارم
1. امشب نظری بروی ساقی دارم
وز نوش لبش حیات باقی دارم
1. ای دوست، بیا، که با تو باقی دارم
با هجر تو چند وثاقی دارم؟
1. در سر هوس شراب و ساقی دارم
تا جام جهان نمای باقی دارم
1. جانا، ز دل ار کباب خواهی، دارم
وز خون جگر شراب خواهی، دارم
1. اندر غم تو نگار، همچون نارم
میسوزم و میسازم و دم برنارم
1. یارب، به تو در گریختم بپذیرم
در سایهٔ لطف لایزالی گیرم
1. چون قصهٔ هجران و فراق آغازم
از آتش دل چو شمع خوش بگدازم