چهارم از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 35
1. چهارم عبید ابن اسود به نام
که بد خوی بود و زنسل حرام
1. چهارم عبید ابن اسود به نام
که بد خوی بود و زنسل حرام
1. همانگه یکی از غلامان پیر
بیامد ببوسید پیش سریر
1. بگفت ای زدین بی خبر روی زشت
تو را نیز کشتن بود سرنوشت
1. تو دست از تن میر اسلامیان
فکندی برای شه شامیان
1. تنی چند از یاران خود را خواند
سخن ها زکردار مختار راند
1. چو آمد به اسحق اشعث خبر
که شد کشته شمر بد اختر گهر
1. وزینسوی سالار فیروز روز
دلاور امیر بداندیش سوز
1. کنون باز بشنو تو گفتار من
زسالار بد گوهر تیره تن
1. بزرگان چمیدند بر پیشگاه
غو کوس برشد زماهی به ماه
1. بیامد زمین را بوسید و گفت:
که رازی مرا هست اندر نهفت
1. به کام اندرش نیش ها چون گراز
تو گفتی که اهریمن آمد فراز