بیامد از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 12
1. بیامد ز کوفه سوی نهروان
بر مصعب شوم تاری روان
1. بیامد ز کوفه سوی نهروان
بر مصعب شوم تاری روان
1. به پیکر ستبر و به بالا بلند
یکی ژنده در تن، بر آن وصله چند
1. خروشید راهب که خانه خدای
منم اندر این بر کشیده سرای
1. که تابینمش دوست یا دشمن است
سروش است یا زشت اهریمن است
1. سرنامه را حمد یزدان نوشت
خدای دوکیهان و خرم بهشت
1. سلیمان صفت بریکی تند باد
بیامد میان دوصف ایستاد
1. شنیدند این چون از آن حق پرست
سراسر به یغما گشودند دست
1. یکی نامه بنوشت پنهان ز غیر
به سوی برادرش پور زبیر
1. بگفتش: که ای؟ وز کجا آمدی؟
شتابان بدین سو چرا آمدی؟
1. بدیدش چو نیکو براهیم بود
کزو جان شیران پر از بیم بود
1. که آن بستگان بند بگسیختند
چو شب بود بس تیره بگریختند
1. برفته است با مرد جاسوس دوش
دژم گشت و از درد بر زد خروش