یکی از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 24
1. یکی کودک ازمسلم پاکخوی
به درگه درون بود خورشید روی
1. یکی کودک ازمسلم پاکخوی
به درگه درون بود خورشید روی
1. به بست ازپی جنگ با کوفیان
هلال ابن نافع- کمر بر میان
1. پس آنگه یکی مازنی مرد راد
که یحیی بدی نام آن پاکزاد
1. چو شمر این چنین دیدکان صفدران
ندارند باک از سپاه گران
1. زهیرابن قین آن سوار نبرد
بیامد برشاه رخ پر زگرد
1. چو آن خیره گی بر به یاران شاه
پدید آمد از آن بد اختر سپاه
1. به فرمان شه کرد بعد ازنماز
نبرد سپه عمروبن قرطه ساز
1. زهیر از جهان چون بپرداخت جای
حبیب گزین گشت رزم آزمای
1. شنیدم یکی پور بودش حبیب
که درکودکمی بدسعادت نصیب
1. کنون بایدم داستان یاد کرد
ازآن بنده کش بوذر آزاد کرد
1. سپس مرد جعفی سوید شجاع
که اورا پدر بود عمرو مطاع
1. پس از رزم حجاج مسروق راد
زعابس سخن کرد بایست یاد