1 و کان الصدیق یزور صدیق بشرب المدام و عذب البیان
2 فصار الصدیق یزور صدیق لبث الهموم و شکوی الزمان
1 پیش ازین گر دوستی رفتی بپیش دوستی بهر آن رفتی که تا از زندگانی بر خورند
2 وینزمان نزدیک یکدیگر برای آن روند تا دمی با هم غم ایام دون پرور خورند
1 لئن عشت و الایام اعطنی المنی لقد خطت ذیلا شقه البین و الهجر
2 و ان مت فاعذرنی فیارب منیه تراها ترابا لیس یذکرها الدهر
1 گر بمانیم زنده بر دوزیم دامنی کز فراق چاک شده است
2 ور بمردیم عذر ما بپذیر ای بسا آرزو که خاک شده است
1 بنت کرم ابکارها امها واهانو ها رؤس بالقدم
2 ثم عادوا حکموها بینهم ویلهم من جور مظلوم حکم
1 دختر رز را جدا کردند از مادر بزجر پس سرش کردند از خواری بزیر پای پست
2 بعد از انش در میان خود حکومت داده اند وای برقومی که مظلومی برایشان حاکم است
1 اذا غدا ملک فی اللهو مشتغلا فاحکم علی ملکه بالویل و الخرب
2 اما تری الشمس فی المیزان هابطه لما غدا برج نجم اللهو و الطرب
1 هر پادشه که روی بلهو و طرب نهاد میدان که هست مرتبتش را گه سقوط
2 میزان که برج اختر لهو و طرب بود در وی رسد ز خسرو سیارگان هبوط
1 رایت العلم یرفع فی السمو ولم ار کالتواضع فی العلو
2 و من بسط اللسان علی سفیه فقد دفع السلاح الی العدو
1 علم را دیدم و تواضع را کان بزرگی و این بلندی داد
2 وانکه بر بیخرد زبان بگشاد خصم را ساز جنگ پیش نهاد