فلا تفرح از ابن یمین فریومدی دیوان اشعار 49
1. فلا تفرح و لا تحزن بحال
بان الحال لیس له بقاء
...
1. فلا تفرح و لا تحزن بحال
بان الحال لیس له بقاء
...
1. بحذر از بلا مجوی خلاص
که حذر در بر قدر هدرست
...
1. اذا أمکنت فرصه فی العدو
فلا تبدء شغلک الا بها
...
1. ترا ایزد چو بر دشمن ظفر داد
بکام دوستانش سر جدا کن
...
1. قیل لی أنت أفضل الناس طرا
فی المعانی و فی الکلام البدیه
...
1. مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی
بدیهه گوی کلام از معانی و صورش
...
1. اعز الناس نفسا من تراه
بعز النفس عن ذل السؤال
...
1. آنکس بود عزیزتر اندر جهان که او
نفس عزیز را ندهد خواری سؤال
...
1. اذا ظالم لیستحسن الظلم مذهبه
و لج غلوا فی وخیم اکتسابه
...
1. هر حاکمی که مذهب ظلم آیدش پسند
و آنرا بجد گرفت و بر آن اکتساب اوست
...
1. المت فحیت ثم قامت فودعت
فلما تولت کادت النفس ترهق
...
1. فرود آمد درودم داد و برخاست
وداعم کرد و چون شد جان شدن خواست
...