1 سه وصف آن ستودست در خربزه که در آدمی باشد آن علتی
2 گرانی و دیگر درشتی پوست سیم زردی چهره بیعلتی
1 از حسد نا اهلم ار گوید بدی زان بود کز من بدل دردیستش
2 حاسدان هستند و ما را باک نیست بیهنر آنکس که حاسد نیستش
1 هر ناصحی که بود ز من خواست توبه ئی گویا که عشق خوش پسران هست از گناه
2 تا در جهان ز عنبر و کافور زلف و رخ باشد نشان چگونه کنم توبه از نکاه
1 تحنیت ان یحیی ولم تر حاسدا علیک لذیذ الطیبات تنغص
2 فدعه و ما یلقی من الحقد انه یموت و یحیی اذ تزید و تنقص
1 مرا گریه چشم کافی چو نیست در اندوه لعل مرصع به یشم
2 بگرمابه از بهر آن میروم که تا گریدم جمله اعضا چو چشم
1 کالصبح أتانی رسولک فانجلی کالصبح أتانی رسولک فانجلی
2 فعلمت انک لا محاله زایری أبدء رسول الشمس صبح صادق
1 لئن عشت و الایام اعطنی المنی لقد خطت ذیلا شقه البین و الهجر
2 و ان مت فاعذرنی فیارب منیه تراها ترابا لیس یذکرها الدهر
1 کمان آسا شد این قد چو تیرم ز بس کز صدمت دهرم رسد کوب
2 کنون پشتی بخم در کف عصائی کمانی را همی مانم زه از چوب
1 خداوندا بحق ان کرامت که ما را در ازل کردی گرامی
2 بنزدیک ملایک نفس ما شد بتعلیم اسامی از تو سامی
3 ز ما نا دیده اسحتقاق احسان لقد اعطیتنا فوق المرام
4 مرا کافتاد عقد صحت ذات ز دستان فلک در بی نظامی
1 تزهدت فی الدنیا الدنیه کلها فمالی سوی نیل المعالی مطالب
2 عشقت المعالی و التکرم مذهبی و للناس فیما یعشقون مذاهب