1 أیها الناس أفشئو السلام و أطعموا الطعام و صلوا الأرحام
2 و صلوا باللیل و الناس ینام یدخل الجنه دار السلام
1 در بذل طعام کوش و افشای سلام شبها بنماز کوش و الناس ینام
2 با خویش گشاده کن ره وصلت خویش پس رو بسلامت بسوی دار سلام
1 و ذی سفه یواجهنی بجهل فاکره أن أکون له مجیبا
2 یزید سفاهه و أزید حلما کعود زاده الأحراق طیبا
1 با من سفیه کرد سفاهت ز جهل خویش مکروهم آمد آنکه مر او را شوم مجیب
2 او در سفه فزوده و من کرده حلم بیش چون عود کش فزون شود از سوز تاب و طیب
1 اذا هبت ریاحک فاغتنمها فان لکل عاصفه سکون
2 فلا تغفل عن الاحسان فیها فلا تدری السکون متی یکون
1 چون جست باد دولت تو مغتنم شمار زیرا که هست عاصفه را بیگمان سکون
2 غافل مباش نیز ز احسان در آنزمان زیرا که آنسکون نشناسد که کی و چون
1 اذا جادت الدنیا علیک فجد بها علی الناس طرا أنها ینقلب
2 و لا الجود یفنیها اذا هی اقبلت و لا البخل یبقیها اذا هی مذهب
1 چو دنیا کند با تو بخشش تو نیز ببخشش که گردان بود روزگار
2 نه از جود یابد چو آمد کمی نه بخلش بود چون رود کوشدار
1 ولم أدخل الحمام من أجل زینه فکیف و نار الشوق بین جوارحی
2 واکلنی لم یکفی فیض عبرتی دخلت لا بکی من جمیع جوارحی
1 مرا گریه چشم کافی چو نیست در اندوه لعل مرصع به یشم
2 بگرمابه از بهر آن میروم که تا گریدم جمله اعضا چو چشم