1 حلال داشت عراقی نبید و شربش را ولیک کفت حرامست باده و مستی
2 خلاف کرد حجازی و گفت هر دو یکیست حلال دادن می ازین اختلاف تا هسی
1 شیئان یغجر ذوالرصاصه عنهما رأی النساء و امر الصبیان
2 و اما النساء فمیلهن الی الهوی و اخسؤا الصبی یجری بغیر عنان
1 اذا ظالم لیستحسن الظلم مذهبه و لج غلوا فی وخیم اکتسابه
2 فکله الی صروف اللیالی فانه سیأتی ما لم یکن فی حسابه
1 و ذی سفه یواجهنی بجهل فاکره أن أکون له مجیبا
2 یزید سفاهه و أزید حلما کعود زاده الأحراق طیبا
1 اذ سیلت السحب سجال المطر قد زینت الروض بدری الزهری
2 چون گل بشکفت ای بت گلروی بیا در ده می گلگون بچه اندیشه دری
1 می در میان سفره و گل بر کنار آب گویند بهر دیده و دل داروئی نکوست
2 باشد نکو ولی همه خوبی و خرمی جمعست اندرو که دلت دوستدار اوست
1 لا تصحبن لئام الناس ان لهم عدوی و ان کنت غرمنا حبیب
2 و اصحب اخا کرم تحظی بصحبته فالطبع مکتسب من کل مصحوب
3 فالریح آخذه مما تمر به نتنا من النتن و طیبا من الطیب
1 مردی که صلاح خود نداند در کار وانهم ننیوشد که بدو گوید یار
2 او را بگذار و خیر ازو چشم مدار کو سیلی روزگار یابد بسیار
1 اذا عانقت للتودیع سلمی غدات البین بین الاصدقاء
2 تولت کالا جانب ثم قالت چه بودی گر نبودی آشنائی
1 همچو صبح آمد رسولت پیش من پس باز شد ظلمت اندیشه ها، زینحال فالی ناطق است
2 پس بدانستم که بیشک نزد من آئی از آنک پیشرو خورشید را پیوسته صبح صادق است