1 انکس که ازوست نیش نوشم هم ازوست زانکس که سکون ازوست جوشم هم ازوست
2 وانکس که ز دست اوست خاموشی من چون نیک نگه کنی خروشم هم ازوست
1 ایدل طلب دوست گرت عادت و خوست بیرون مبر از خویش پی اندر پی دوست
2 او جز من و من جز او نه ورحق طلبی من من نیم انکس که منم اوست که اوست
1 ایدل طلب کار جهان چیزی نیست خوشباش که بسیار جهان چیزی نیست
2 هر سود و زیان کز اوست شادی و غمت در رسته بازار جهان چیزی نیست
1 آنم که فلک بنده مطواع منست دیو از حشم و پری ز اتباع منست
2 من فخر بدینعالم خاکی نکنم چون عالم قدس جمله اقطاع منست
1 ایخواجه اگر سپهر دون برکشدت چندان بود آنکه خوش خوش اندر کشدت
2 زآن پس بتن ار چو کوه خارا باشی ماننده کوه تیغ بر سر کشدت
1 آنمه سوی ما چون نظر سعد نداشت با ما ز تحملات چیزی نگذاشت
2 خوشوقت دلم که گفتم انگار نبود بر لوح ضمیر نقش انگاشت نگاشت
1 ای لعل لبت مایهدهِ آب حیات بوسی بده از نصاب حُسنت به زکات
2 دامن ز من اندر مکش ای جان و جهان کز صحبت چوب بید نگریخت نبات
1 از لاله تر روی تو خوش رنگترست وز سرو سهی قد تو خوش هنگترست
2 چون لاله نگین تست میگون لب تو از حلقه جانم دهنت تنگترست
1 ایدوست سر و پای فلک پیدا نیست نیکی و بدیش هیچ پا بر جا نیست
2 گر با تو کند دشمنی ایدوست مرنج کین با همه هست با تو این تنها نیست
1 آنرا که دل از عشق تو کور و کر نیست همچون دل من در پی شور و شر نیست
2 وصل تو بزور یا بزر دست دهد زین پس من و هجر تو چو زور و زر نیست