برخیز سحرگه ای از ابن یمین فریومدی رباعی 121
1. برخیز سحرگه ای صبا چابک و چست
با خواجه شهاب دین بگورست و درست
...
1. برخیز سحرگه ای صبا چابک و چست
با خواجه شهاب دین بگورست و درست
...
1. چون آکهیی نبینم از توحیدت
سودی نکند بکثرت و تفریدت
...
1. چون تعبیه جهانیان بسیارست
احوال کسی شناختن دشوارست
...
1. پیوسته نشان عاشقان بد نامیست
کام دل این شیفتگان ناکامیست
...
1. در روضه توحید اگر بارت نیست
بر شاخ مراد خویشتن بارت نیست
...
1. گر دور فلک تابع فرمان تو نیست
جز صبر درینواقعه درمان تو نیست
...
1. سردار جهان خواجه که آئینش سخاست
بحریست کفش که موج آن جمله عطاست
...
1. شاها ز تو کار عالمی سامان یافت
وز لطف تو درد همکنان درمان یافت
...
1. دل شد ز پی وصل دلارام ز دست
جان نیز بران عزیمت از جای بجست
...
1. رنگ تو بتازگی ز گلنار بهست
بویت زدم نافه تاتار بهست
...
1. شیرین پسرا عزم حجازت ز چه خاست
و اندیشه این راه درازت ز چه خاست
...
1. نقش عیادت ار چه بصورت عبادتست
لیکن بنقطه ئی ز عبادت زیادتست
...