1 ایدل ز کست گر چه نوائی نرسید لیکن اگر آنکس که ترا کرد پدید
2 سر بر خط او نهی همچو قلم با برهنگی ملک توانی بخشید
1 نی دیده به از تو هیچ یاری دیدست نی همچو رخت تازه بهاری دیدست
2 دل دست بزنجیر سر زلف تو زد دیوانه در انچ کرد کاری دیدست
1 آنرا که زر و سیم بد ار زیز نماند سهلست دلا گر بتو هم چیز نماند
2 نا آمده نامدست و رفته بگذشت هان یکدمه را باش که این نیز نماند
1 خواهم در زهد را ازین پس بستن بر تو به شکستن و بمی پیوستن
2 ای دختر رز مادر عیسی شده ئی بکری و بفرزند طرب آبستن
1 یک غم نبود کز تو نصیب ما نیست وز حسن خودت بحال ما پروا نیست
2 من واله لبهای توام لیک چه سود سامان سخن گفتن از آن لبها نیست
1 هر چیز که در ازل بدان فرمان نیست کردن طلبش کار خردمندان نیست
2 وانچیز که بهر تو مقدر گشتست گر میطلبی ورنه از آن حرمان نیست
1 تا چند نهد برگ گلت خار دلم تا کی طلبد نرگست آزار دلم
2 عیسی نفسا سبحه و سجاده مگیر وز طره بده صلیب و زنار دلم
1 ای گشته خجل ز انرخ گلگون گل سرخ غرقه شده از رشک تو در خون گل سرخ
2 همچون جگر لاله دلم سوخته شد تا چهره بر افروخته ئی چون گل سرخ
1 تا چرخ و فلک مدار بنیاد نهاد از مادر ارکان پسری چون تو نزاد
2 اوراد جهانیان کنون نیست جز آنک سردار جهان نظام دین یحیی باد
1 در عشق من و تو هر دو ایمایه ناز نو شد بجهان قصه محمود و ایاز
2 دل در خم زلفین تو چونم نطپد بیچاره کبوتریست در چنگل باز