در کارگه وجود از ابن یمین فریومدی رباعی 133
1. در کارگه وجود هر نقش که هست
نقاش الست بیتو آن نقش ببست
...
1. در کارگه وجود هر نقش که هست
نقاش الست بیتو آن نقش ببست
...
1. گفتم نخورم باده که کاری نه نکوست
تا باز رهم ز طعنه دشمن و دوست
...
1. در وحدت کاینات آنرا که شکیست
در بادیه شرک اسیر شرکیست
...
1. هر کو بسعادتی رسد روزی بیست
زانپس بشقاوتش بسی باید زیست
...
1. گر هر چه کند بنده بتقدیر خداست
گفتن که بداست کار میخواره خطاست
...
1. در راه یقین مرد درنگی هیچست
در عالم توحید دورنگی هیچست
...
1. مائیم و می ناب و بتی خوب سرشت
نه بیم ز دوزخ و نه امید بهشت
...
1. هر کو دهنت ای بت جانی دیدست
سر چشمه آب زندگانی دیدست
...
1. حاصل چه از این که صورت خواجه نکوست
چون مغز نبیندش خرد در خور پوست
...
1. می از شر و شور و عربده خالی نیست
خوشتر ز خوشیش ذوقکی حالی نیست
...
1. سید پسرا روی تو ماه ختن است
بالات براستی چو سرو چمن است
...
1. دیوانه دلم که میل طبعش بهواست
در کوی بتان کارگهی میآراست
...