1 افسوس که موسم جوانی بگذشت و ایام نشاط و شادمانی بگذشت
2 زین پس همه عالم ار مسلم شودم خاکش بر سر چو زندگانی بگذشت
1 ای کرده هوای مال نا پروایت بشنو سخنی عرضه کنم بر رایت
2 وارث پسرینه چون نداری باری بیگار مکن برای دختر گایت
1 ایدل غم این عالم فانی هیچست وین یکدوسه روزه زندگانی هیچست
2 بگذار جهانرا و مپندار کسیست کاحوال وی ار نیک بدانی هیچست
1 ای دل چو نعیم این جهانی شدنی است وین مملکت حیات فانی شدنی است
2 غمگین مشو ار هست و گر نیست از انک بر وفق قضای آسمانی شدنی است
1 ایدل همه عمرت این تبهکاری چیست وندر سرت آهنگ گنهکاری چیست
2 گردون کبود سرخ چشمی نخرد با موی سفیدت این سیهکاری چیست
1 ایدل اگر آسایش جانت هوس است ور مملکت هر دو جهانت هوس است
2 بشنو سخنی ریخته در قالب حق بر کن طمع از هر چه بدانت هوس است
1 افسوس که رفت عمر و حاصل هیچ است حق داده ز دست و کار باطل هیچ است
2 گر هست جز ابر عمل نیک و بهست پس حاصل امید تو ایدل هیچ است
1 آنکس که دلم بدو تولا کردست وز طاعت غیر او تبرا کردست
2 خوش داشت مرا تا بکنون و اکنون هم اسباب سعادتم مهیا کردست
1 ایعشوه دهان ترک شما کردم و رفت رخ سوی در سخا کردم و رفت
2 چون بوی وفاتان نشنیدم همه را در لعنت ایزدی رها کردم و رفت
1 از حکم ازل بهیچ رو مهرب نیست در عالم جان تفاوت مذهب نیست
2 سر جمله یکی بود گراز حق نگری چون مورد جمله غیر یک مشرب نیست