افسوس که عمر من از ابن یمین فریومدی رباعی 49
1. افسوس که عمر من ز هفتاد گذشت
بگذشت چنانکه بگذرد باد بدشت
...
1. افسوس که عمر من ز هفتاد گذشت
بگذشت چنانکه بگذرد باد بدشت
...
1. ایدل اگر اعتقاد تو هست درست
می دان که ترا روزی تو خواهد جست
...
1. افسوس که موسم جوانی بگذشت
و ایام نشاط و شادمانی بگذشت
...
1. ای کرده هوای مال نا پروایت
بشنو سخنی عرضه کنم بر رایت
...
1. ایدل غم این عالم فانی هیچست
وین یکدوسه روزه زندگانی هیچست
...
1. ای دل چو نعیم این جهانی شدنی است
وین مملکت حیات فانی شدنی است
...
1. ایدل همه عمرت این تبهکاری چیست
وندر سرت آهنگ گنهکاری چیست
...
1. ایدل اگر آسایش جانت هوس است
ور مملکت هر دو جهانت هوس است
...
1. افسوس که رفت عمر و حاصل هیچ است
حق داده ز دست و کار باطل هیچ است
...
1. آنکس که دلم بدو تولا کردست
وز طاعت غیر او تبرا کردست
...
1. ایعشوه دهان ترک شما کردم و رفت
رخ سوی در سخا کردم و رفت
...
1. از حکم ازل بهیچ رو مهرب نیست
در عالم جان تفاوت مذهب نیست
...