1 اسبی که قضا در پی او وقت شتاب باشد چو خر لاشه که افتد بخلاب
2 چون آصف مملکت نشیند بروی گوئی که ملک نشست بر تیر شهاب
1 آمد ز خرابات بتم مست و خراب بر گرد گل از کلاله صد حلقه و تاب
2 یک پاره جگر گرفته در دست خضاب در دست دگر ز خون عشاق شراب
1 جان برخی آنروز که آن در خوشاب با بنده بصد ناز همی کرد عتاب
2 بس شب که در این هوس بروز آوردم کانروز مگر شبی ببینم در خواب
1 بگذار که تا بوسمت ای جانان لب کاندر خور صد هزار بوسست آن لب
2 تا میدهدم حسن تو پروانه عشق بی گریه چو شمعم نبود خندان لب
1 سیمین ز نخست آن تویا شیرین سیب یا رب چه خوش آمدم بدندان این سیب
2 آن خال نگر بر زنخ ساده او چون نقطه عنبر زده بر سیمین سیب
1 گفتم که شنیدم که ترا زحمت تب افتاد و مرا شد ز غمت روز چو شب
2 چون در دل سوزان منش هست مقام نازک تنش ار گرم بود نیست عجب
1 در هجر بسی مکوش ای در خوشاب کایام میان ما بصد جهد و شتاب
2 دوری فکند چنانک اندر همه عمر خواهی که ببینی و نبینی جز خواب
1 ای بس که دلم در پی تحقیق شتافت بس موی که در فکرت باریک شکافت
2 تا عاقبت الامر بدانست که اوست آنذره کزو هزار خورشید بتافت
1 افسوس که عمر من ز هفتاد گذشت بگذشت چنانکه بگذرد باد بدشت
2 چون آخر کارها فنا خواهد بود پس مدت عمر ما چه هشتاد و چه هشت
1 ایدل اگر اعتقاد تو هست درست می دان که ترا روزی تو خواهد جست
2 خوشباش که دیگری نتاند خوردن رزقی که بنام تست مجرا ز نخست