ای در سر تو فتاده از ابن یمین فریومدی رباعی 433
1. ای در سر تو فتاده سودای عراق
بد بود که افتاد ترا رأی عراق
...
1. ای در سر تو فتاده سودای عراق
بد بود که افتاد ترا رأی عراق
...
1. ای ریخته از شرم کفت ابر عرق
بر جمله جهان جسته بهر کار سبق
...
1. این گنبد سبز از شفق مرجان رنگ
دانی بچه ماند ایدل با فرهنگ
...
1. با جمله هنروران بکین است فلک
وز خلق زمانه بهگزینست فلک
...
1. چون خواجه بشد چه نام باقی و چه ننگ
چون ماند بوارثان چه یاقوت و چه سنگ
...
1. دلدار من ار سر بفرازد چون چنگ
کار من دلخسته بسازد چون چنگ
...
1. مائیم و می روح فزا چون دم مشک
لیکن بر اهل عصر چه مشک و چه پشک
...
1. ای پیکر تو گنج روان همه فضل
عقل تو مرا داده نشان همه فضل
...
1. دی شاه بتان سوار اسبی چون پیل
میکرد به هر گوشه چو فرزین تحویل
...
1. با نیک و بد زمانه در ساز ایدل
وز دشمن خویش دوست بر ساز ایدل
...
1. ز ابروی تو و روی تو در ملک جمال
حالی عجب افتاد و چگویم که چه حال
...
1. تا غالیه گون خال مه مهر گسل
پروانه صفت فتاد بر شمع چگل
...