1 تا در سرم ای رشک پری چشم بود از چشم توام ستمگری چشم بود
2 با این همه بهر دیدنت چون نرگس از هر طرفی که بنگری چشم بود
1 یا رب چو رهی در تو و خود مینگرد معلوم همیگرددش از روی خرد
2 کز نیک و بدانچ میکند کرده تست او کیست نکوئی بکند بد بخرد
1 زان پیش که این گنبد دوار نبود و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
2 بر نقد تو سکه بدو نیک زدند خوشباش هر آنچه رفت انگار نبود
1 در روضه توحید اگر بارت نیست بر شاخ مراد خویشتن بارت نیست
2 با خود غم دل گوی مگو با کس از آنک بیرون ز تو کس محرم اسرارت نیست
1 ایساقی شکر لب طوطی گفتار گرمی نبود گرد ز شهدانه برار
2 تا حکم فان لم تجدوا مائا را باشی بطریق عقل فرمانبردار
1 برخیز سحرگه ای صبا چابک و چست با خواجه شهاب دین بگورست و درست
2 کز ابن یمین شفقت خود باز مگیر کو از دل دیده بنده مخلص تست
1 ایگل مشو از بلبل خوشگوی نهان آخر چه کنی از گل خود روی نهان
2 شمعی تو و پروانه جانسوز منم کی شمع ز پروانه کند روی نهان
1 ایخواجه اگر سپهر دون برکشدت چندان بود آنکه خوش خوش اندر کشدت
2 زآن پس بتن ار چو کوه خارا باشی ماننده کوه تیغ بر سر کشدت
1 ای گردش چرخ نیلگون تا کی ازین کردی جگرم ز غصه خون تا کی ازین
2 یک لحظه بکار کس نمی پردازی از تربیت ناکس و دون تا کی ازین
1 بر چشم و دلم زغم نمی نیست که نیست بر جان ز حوادث المی نیست که نیست
2 خوش باش و مده فرصت شادی از دست کز دور فلک هیچ غمی نیست که نیست