1 چون جیش حبش گرد رخش صف میزد چشمم ز غضب موج و دلم تف میزد
2 دندان صفت از لبش ندیدم کامی و احوال دلم رقیب بر دف میزد
1 هم سهم سعادت بهدف باز رسید هم لؤلؤ لالا بصدف باز رسید
2 دل جست و ز جان مژده نوروزی خواست چون شمس بخانه شرف باز رسید
1 هر چند بود کعبه اسلام کنون در مرتبه از کنشت صد پایه فزون
2 زنهار بدین نیز بخواری منگر کین هست هم از دائره کن فیکون
1 عمری بهوای جاه گمراه شدیم هم شکر خدایرا که اگاه شدیم
2 از خواری بندگی چو یوسف رستیم در مصر عزیزان بنوی شاه شدیم
1 خطی که ز رویت ای پریوش برخاست دودیست کز آتش ترت خوش برخاست
2 چون عارض خوبت آتشی سیرابست نشگفت اگر دود ز اتش برخاست
1 عشاق ترا امید بهر وزی نیست جز درد دل از حسن رخت روزی نیست
2 بس کس که چو زلفین تو آشفته تست چون ابن یمین یکی بدلسوزی نیست
1 این برشده دولاب که گردد پیوست گاهیش بلند بینی و گاهی پست
2 هرچیز که هست نیست هرگز نشود و آن نیز که نیست هم نخواهد شد هست
1 این چرخ سراسیمه بیفایده گرد چون قسمت ارزاق خلایق میکرد
2 پروانه چنین داد که بر خوان جهان چون تیغ ز پهلوی خودم باید خورد
1 شاها چو نمیتوان گرفتن کم نان خوشوقت کسی دان که بود همدم نان
2 مپسند که بر کنار خوان کرمت خلقان همه نان خورند و چاکر غم نان
1 زلفت صنما مایه ده مشک خطاست با چین دو زلفت سخن از مشک خطاست
2 پیرامن شکرت نبات خود روی چون بر لب آب زندگی مهر گیاست